لیاقتت فقط مرگه... p1

#درخواستی
#دو پارتی
#هیونجین
لیاقتت فقط مرگه ...
ویو جینی =
از این زندگی متنفرم ...از بابام متنفرم ...از همه متنفرم ....حتی از خودمم متنفرم ...دوست دارم بدونم هدف از خلقت من چی بوده ...وقتی قرار بوده به دنیا بیام و فقط عذاب بکشم ...ای کاش همون موقع تو بیمارستان ...من به جای مامانم مرده بودم ...عین یه مرده متحرک دارم زندگی میکنم ...روحم مرده و فقط جسمم زندست و داره به زندگی ادامه میده ...خب بگذریم ...اینا دیگه تکراری شده ...صبح از خواب بیدار شدم و رفتم تو حال پذیرایی دیدم بله ...طبق معمول یه پنج..شیش تا لیوان شکسته ...خونه بهم ریختس ...و بوی سیگار همه جا پیچیده ...و بابام رو مبل نشسته ...و همیشه مسته ...شروع کردم جمع کردم جمع کردن خونه ...که بابام صداش در اومد ...
هیونجین = هی ...جینی ...چرا دیشب قرصامو نذاشتی رو میز ...
جینی= ی...ی...یادم رفت ...
هیونجین = یعنی چی یادم رفت ...// فریاد میزنه //
جینی = ب..ب..ببخشید
هیونجین = یعنی چی ببخشید ...//فریاد//
جینی = ....
هیونجین = چرا لال شدی ...اگه دیشب قرصامو پیدا نمیکردم مرده بودم ...///فریاد ///
جینی = م....من
هیونجین = میخوای منو به کشتن بده ....دختره ی هرزه ...نشونت میدم //فریاد میزنه//
///هیونجین بعد از گفتن حرفش از جاش بلند شد ....ب قیافه ی خیلی ترسناک به سمت جینی هجوم اورد و شروع کرد کتک زدنش ...هرچی دستش میومد به سمت جینی پرت میکرد ...خلاصه مثل همیشه که یه بهونه ای برای زدن جینی داشت ...امروزم قرصاشو بهونه کرد...بعد از یک ساعت کامل کتک زدن جینی بلاخره ازش دست کشید و کتشو برداشت و از خونه زد بیرون ....///
ویو جینی =
کل بدنم دوباره کبود شده بود ...از جام بلند شدم و همینطور که گریه میکردم سعی کردم سریع خونه رو جمع کنم ...که اگه برگشت بهم ریختگیه خونه رو ایندفعه بهونه نکنه ...البته فایده ای نداره ...همیشه یه بهونه ای داره واسه کتک زدن من....بعد از چند مین همه جا رو جمع و جور کردم و رفتم تو اشپزخونه تا اونجا رو جمع کنم و برا بابام ناهار درست کنم ...خم شدم تا شیشه خورده های روی زمینو جمع کنم که صدای در اومد ...فهمیدم بابامه ...اهمیتی ندادم به جمع کردن خورده شیشه ها ادامه دادم ...که یهو احساس کردم وارد اشپز خونه شد ...
دیدگاه ها (۵)

لیاقتت فقط مرگه... p2

part 6

فراموشم کردی! p4

فراموشم کردی! p3

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۴ساعت کاریم تمام شده بود رفتم سوار ...

زور و عشق پارت ۲

خسته شدم...دیگه نمیکشمممم بابام میگه میخوام زن بگیرم نمیدونم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط